رستم باقری در زندان خرمآباد تحت شکنجههای ناجوانمردانه است
رستم یک فعال شهرستانی باشرف است که مردانه ایستاده است. بنده در مدت بازداشتم با ایشان در بند خاص زندان مرکزی خرمآباد هم بندی ایشان بودم. اتهام همهی ما هم تبلیغ علیه نظام بود!
با شنیدن خبری که نوشته بود. در ایران فقط ۵ زندانی سیاسی داریم. بشدت از فریبکاری آقایان به خشم آمدم. ظاهراً فقط چند نفر دانه درشت در زندان اوین که روزانه در سر خط خبرها قرار دارند. بعنوان زندانی سیاسی محسوب میشوند. بی شرافتی دیدم اگر از رستم نگوییم.
باقری، ۳۱ خرداد، در کوهدشت توسط اطلاعات سپاه شهر کوهدشت دستگیر میشه، توسط بازپرس همون شهر شخصی بنام «احسان ویسکرمی» مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
و بلافاصله به زندان خرمآباد منتقل شده بود. در دفاع از یکی از همبندیها و اعتراض به شرایط متوحشانه جناب سیدکریم حیاتالغیب شکنجهگر بیرحم زندان، به انفرادی منتقل شد. صدای ضجههایش را میشنیدیم. چند روز بعد با قامتی تکیده، ضرب خورده و داغان( انگار دو دهه پیر شده بود) به بند آورده شد. میگفت: «بعد از ضربههای بیرحمانه و پارهگی مجدد پردهی گوشم با زنجیر از سقف آویزانم کردند و با لولههای پلاستیکی بجانم افتادند آنقدر که زمانی بهوش آمدم در درمانگاه بودم و دیگر چیزی را به یاد ندارم»
رستم باقری بالای ۴۰ سال سن داشت. یک پسر چند ماهه داشت. میگفت: «آمادهام جانم را فدای ایران کنم»
در سال ۱۴۰۱ در جنبش (ژن، ژیان، آزادی)، در خیابان ولیعصر تهران مورد ضرب و شتم مآموران قرار گرفته و دچار پارهگی پرده گوش منجر به عمل جراحی شده بود. به سه سال حبس و نهایتا مشمول عفو شده بود
در سال ۱۴۰۲ در سالگرد نیکا شاکرمی دستگیر شده بود و مدتی در زندان خرمآباد بازداشت شده بود.
و تا اخیرا که بعد از شکست در مقابل اسراییل خواستند فعالان و آزادیخواهان را مچاله کنند
رستم در یک صفحه رسمی در اینستاگرام فعالیت مدنی داشت که در همان ایام بازداشت توسط امنیتی ها از دسترس خارج شد.
میگفت مادرم هر ماه نیازمند پیگیری پزشکی در تهران است. نگرانش بود.
بعد از چند روز موفق شدم از یک مسیری عکس خودش و پسرشو گیر بیارم
زنده باد ایران زنده باد رستم
بند خاص زندان مرکزی خرمآباد
